Thursday, August 23, 2012

91.6.2

امروز روز خوبی بود، البته هر روز برای من روز خوبی است پس امروز، روز خیلی خیلی خوبی بود.
صبح به جهت نیاز مبرمم(!) به ماشین ب را بردم رساندم، حدود 9 صبح بود و از اونور رفتم منزل مادر مهربانم. It was so great!
قرار بود ببرم خرید مفصل، پس همراه مامان شدم و چون مامانم خرید مرید داشت، رفتیم. از اینور به اونور، توی مغازه لباس فروشی، به خاطر دل مامان لباس رو خریدم، کارتمو دادم، اومده کارت من و گرفته کارت خودش رو داده، ببین به خدا، بعد وقتی نمیبرمشون با خودم خرید، دلیل داره دیگه ... چه جورین مامانا، خداوند مهربان به من کمک کنه منم به اندازه مامانم اینا بچه مایه دار باشم و دست و دلباز، اگر نینی داشتم خوب براش خرج کنم!
از وانجا رفاه و بعد مازاری، من تا حالا توی این کوچه نرفته بودم، that was so fun
چرخ مرخ های قدیمی و همون جوری مثل 50 سال پیش حنا میسابیدنو، گیاه زردچوبه خشک شده اورجینال پیدا کردم و خیلی خوشحال شدم، قراره زین پس برم از اونجا زردچوبه بگیرم خودم توی خونه بسابم! و خلاصه خیلی حال داد. مامانم که دیده بود من خیلی خوشحال شدم، منو برداشت برد کارگاه آموزشی حناسابی، بنده خدا اونجا که یک اقای مهربان افغانی بود هم با دقت و حوصله دونه دونه مراحل کار رو نشون داد، بنده خدا عادت داشت، انگار زیاد ملت میرن! بعدم رفتیم خرید میوه و مرغ و بالاخره خونه، وسایل مامان اینا رو گذاشتیم خونه شون و من مرغم رو برداشتم و اومدم که چیکن کرمای کافه شمشیری رو درست کنم و خوب بود. مطمئنم اگر دقیق مطابق دستورش درست کنم و هرکاری که خودم دلم میخواد، نکنم، خیلی خیلی بهترم میشه! یعنی باید میگذاشتم خوب جابیفته و به دستور ماسالاش آب هم نباید اضافه میکردم ولی چون خیلی عجله داشتم و بعدش هم ب همش میگفت گشنمه گشنمه خیلی گشنمه، مجبور شدم، زود غذا بیارم که
 گریه نکنه :دی
خلاصه که روز خیلی خوبی رو با مامان گذروندم. موقع رسوندن مامان، خونه اونها، عروسک خاله هم بود، خیلی فان شده الان که دیگه مامانشو میشناسه، وقتی بقیه رو میبینه اول یکم بغض مکنه، بعد که مامانشو میبینه خوشحال مشه، عزیزم واقعا که این نینی ها شکرن
الانم دارم یه فیلم هندی از ام بی سی وان میبینم، منو به یاد کودکی هام میندازه و اونوقتی که خونه دایی ف اینا سنگام دیدم. نگاه پسره رو هم دوست دارم، قیافه اش شبیه حمید گودرزیه و منو یاد اون میندازه، توضیح علی رغم چیپی من به اون فیلمه که این بابا با الناز شاکردوست بازی کرده و توش دکتره و الناز دختر بی کلاسه هست، علاقمندم و همون طور که معلومه خیلی هم علاقمندم، چون هر چی فکر میکنم اسمش یادم نمیاد! کاش بخش دست و رقص و آواز این فیلمه رو بیشتر میکردن، ما آهنگهای فیلم هندیها رو دوست داریم و رقصهاشو!
آه! و شبها و روزهای خوب، خیلی خوب کنار ب عزیزم، خدایا متشکرم و شادان

No comments:

Post a Comment