Tuesday, September 25, 2012


والا قصد داشتم یک نامه به مستر پرزیدنت بنویسم و ازش تشکر کنم به خاطر همه تلاشهاش و اینکه جلوی اسرائیلی­ها تسلیم نشده
اولش میخواستم برم توی سایتش ، بعد دیدم نمیشه و اینا به دلیل ملاحظات امنیتی و چی و چی ...
بعد گقتم ولش کنم، وقتمو تلف نکنم، پایان نامه بنویسم
بعد دیدم نه نمیشه، واقعا لازمه من تشکر کنم
بعد باز ملاحظات امنیتی پیش اومد
خلاصه آقا جان حالا آخرین تصمیم اینه که یه نامه سرگشاده بنویسم به مستر پرزیدنت و تشکر کنم
اگه گفتید کجا؟
آفرین! احتمالا روی کاغذ چرک نویس پایان نامه ام!

Monday, September 24, 2012

خدایا چون تو خدای خوب و مهربانی هستی من فراموش میکنم و به خاطر وجو ندا جون و همچنین نرا افزار ارزشمند teamviewer شما رو حمد و سپاس میگم!
خدایا دستت درست
یعنی واقعا ترکوندیا! من دم آخر موقع تحویل تز و تحلیل آخرش باید بفهمم که یکی از بخشهام که as it turns out خیلی هم مهمه بوده توی گرفتن داده هاش مشکل پیش اومده و باید از نو بگیرم و حالا پیجم ظرفیتش خالی نیستو و باید خالی بشه و هزار مصیبت!

Friday, September 21, 2012

خدای مهربان چرا ما در این خانه کوسن به اندازه کافی نداریم؟
لطفا همراه با بخارشور و کنوود تیتانیوم شف، تعدادی کوسن هم بفرست و پاریس
به نظرت امسال میتونم برم؟ فکر میکنم اگر خیلی بخوام میشه مثل پارسال جنوب....
واقعا من دلم میخواد برم پاریس، البته یه مسئله ای هم هست، برم اونجا فرانسه خوب بلد نیستم که ...چکنم؟
حالا منو بفرست، یه کاریش میکنم ...واقعا لازمه من برم البته با پول فراوان که بتونم همه رستورانهاشو برم. جای خوابش زیاد مهم نیست مگر اینکه بخوای ب رو هم بفرستی بیاد که در اونصورت مهمه خب. میدونی که امن مثل من عادت نداره همه جا خواب بره!

خدایا این چه زندگیه آخه؟ در این ضیق وقت پایان نامه ام استرس دارم، گلاب به روتون همش یه پام دستشوییه کلی وقتم تلف 
میشه
البته یه گزینه مثبتش اینه که همیشه فردا صبح  دفاعهام و ارائه هام وغیره حداقل 2 کیلو لاغر شدم، بدیشم اینه که 
پس فردا صبحش برگشتم سر جای قبلیم!

91.6.31

خدایا دیدی بخارشورمو و همچنین کنوود تیتانیوم شفم رو ندادی، حالا نرخ واردات دلار آزاد شده، چیکار میخوای بکنی؟ لطفا زود باش، اینجا حساب کتابی نداره 
یاد دلار 800 تومنی هم به خیر و شادی باد
مادر محترمم از شیراز برام لباس کوسن آورده، از این طرحهای سنتی، بعد گویا اینا چینی هستن! خدایا چی بگم؟
بعد ب گفت چند وقت دیگه میبینی کنسرو آش رشته اومده از چین یا شولی! ب پیشنهاد داده کنسرو شولی اوپرک :دی 
خدایا لطفا پایان نامه ام رو فراموش نکن، این یکی دیگه به دلار ربطی نداره

Wednesday, September 19, 2012

91.6.29



آها یه چیز دیگه

من دیروز یاد این شعر نامجو افتادم که "ملت تو ما شدیم کوروش والا" دلیلشم اینه که تازگیا توی یکی از وبلاگها خوندم ولی نمیدونم کدوم، باید فکر کنم!

خب به نظرم میرسه که آقای نامجو با گفتن این حرف میخواستن بگن گویا کوروش شرمنده هست یکم، که ما ملتشیم. بعد چند وقت پیشا منزل مادرم اینا، دم صلاه ظهر جمعه، رادیو داشت یک مطلب جالبی میگفت درباره اینکه گویا کوروش والا زیادم ربطی به ایران و ماها نداره و یک دزدی بوده که اومده اینجا غارت، بعدم رفته تعهد داده قوم یهود را ساپورت کنه انگار! (ولله اگه دروغ بگم، من اولش قضیه رو نمیگرفتم، اول که تعجب کردم چرا دارن راجع به کوروش حرف میزنن، بعدم دیدم داره با استناد به منشور کوروش والا اینا رو میگه)

آقا لپ کلام اینکه میخواستم به نامجو بگم نگران نباشه. طبق تحقیقات اخیر، ملت اصلی کوروش یهودیها هستن،که  البته جدا از جنایت و سیاست، در حوزه اقتصاد و پزشکی و اینا با درصد خوبی، قوم آبرومندتری نسبت به ماها هستن و کوروش دیگه میتونه سرشو بالا بگیره ...

همین!

بای

بستنی ارده



یک بستنی کشف و شهود کردم خدا! البته هنوز از تنور درنیومده بدم به آقای ب (اومده وبلاگمو خونده، بعد میگه چیه به من میگی ب، یکم برام کلاس بذار، منم شوهرذلیل گفتم باشه!)، امتحان کنه ببینه از مزش خوشش میاد یا نه. ولی من فعلا با همون دستورش هم دارم حال میکنم!

اوا! الان رفتم سرچ کردم دیدم قبلا یکی دستورمو کشف و شهود کرده بوده! ای بابا!

حالا من دستور خودمو واسه خودم میذارم که یادم بمونه ...

ارده، شیر تغلیظ شده، عسل، خامه هر کدوم به اندازه لازم :دی


باید حین قاطی کردن مواد ببینیم هر کدوم رو چقدر میخوایم! Joey یادته؟ دری­دی ماتئو (Drea de matteo ) میگفت cooking is passion, it comes from heart!

خب، همین! قاطی میکنیم، میذاریم فریزر، صبر میکنیم ببینیم  چی میشه!

حالا ایده بعدیم در راستای سالم سازیش اینه که با ماست چکیده به شکل فروزن یوگرت امتحان کنم، ببینم اون چی از آب درمیاد.

و خداوند به شف طیبه، همسرش، پسر گلش، مادر محترمش و سایر بستگان عزیزشون عمر با برکت بده که ما رو با این موارد آشنا میکنن. کلیه ایده های امروز من، از بستنی شیرعسلی شف طیبه جون اومده!

ایده بعدیم که اونم توی فریزره اصلش همین بستنی شیرعسلیه. من شیرعسلی نداشتم، جاش شیر تغلیظ شده (یک کامیون اسمه فقط!) رو با عسل و خامه قاطی کردم، گذاشتم فریزر.

حالا تا یکی دو ساعت دیگه معلوم میشه اینا چی از آب در اومدن.

الان دیدم فارسی بستنی ارده موجود نیست! ولی رسپی های خارجیش فراوانه، مخصوصا گویا ملت بلغار علاقه بیشتری به این بستنیه داشتن!
آها یه ایده دیگم الان از سرچ اومد، اونم این که به جای خامه از frozen banana استفاده کنیم.
خب آماده شد و طعمش هم پسندیده شد. و عکسهاشم اضافه میکنم!
این مال بعد 1 ساعته، خوب بود، خوبم اسکوپ میشد ولی بعدش آب میشد و شل!

پس یک ساعت دیگم گذاشتم باشه و هر 20 مین همش زدم، در آخر هم به قول شف جان فاکتور کرانچ اضافه کردم! شامل پرک بادام و یه تیکه های گرانولا و کمی شکلات خورد شده.



و بستنی خوشمزه ما آماده هست، این البته بستنی ارده هستش. واسه اون یکی دیگه حوصلم نکشید عکس بگیرم، ضمن این که هنوز آماده هم نشده! 


الان اندازه هاشم یادم اومد، بنویسم. 
100 میلی لیتر خامه، 4-5 ق غ شیر تغ، 2 ق غ ارده سفت، عسل رو بچشید تنظیم کنید!
خدایا در مورد پایان نامه ام کمک کن!


Thursday, September 13, 2012

ایده

یه ایده دیگه که به ذهنم رسیده frozen banana و frozen yogurt هست

91.6.24

دیروز رفتم خونه دوستم نولوفرخانم مهمونی. چیز عجیبی که وجود داشت این بود که دیگه افراد به راحتی نمی خندیدند. و مسئله غم انگیزتر این که این نکته موجبات بیخوابی الان منو فراهم کرده! شایدم فقط گشنمه!
بعد هم با ب رفتیم سینما ضدگلوله دیدیم. We had such a fun time! خیلی خوش گذشت، خیلی بامزه بود .... خدایا شکرت که شهید میشم، بعدم گریه گریه فرخ! خیلی جالب بود، اون وقت فقط 124 تا فروخته ولی کلاه قرمزی 1124! من دقیقا دردمو باید به کی بگم؟!

Wednesday, September 5, 2012

91.6.15


به سلامتی قرار شده من و ب یا به سبک English ، ب و من بریم کمپ. آقا چنان زحمتی بر من وارد شده که خدا میدونه، مجبور شدم کل آشپزخونه رو بسابم (خدای مهربان اگر لطف کنی و یک عدد بخارشور عالی برای من بفرستی، موجب شادی فراوان من خواهد شد. همان طور که میدانی تمیز کردن استیل گاز و سرامیک کف با بخارشور خیلی راحتتر است، پیشاپیش متشکرم). گاز، لازانیای ظهر، جارو و کف و آخ ... خدارو شکر بقیه خانه به ب واگذار شده است البته به جز سرویس که خودم تمیزش کردم. اصلا علاقه ندارم اگر از سفر برنگشتم، مادر و مادرشوهرم از داشتن یک دختر و عروس کثیف خجالت بکشن ... خوبه الان دیگه نمیکشن!
سس مارینارا برای لازانیا عالیه، خیلی ملایمش میکنه و از خشکی درش میاره، و as you all know، ب چیز خشک دوست نداره!
این فلفل سبزها هم بد ناقلاهایی هستند. 2-3 روز سرانگشتام جیز جیز میکنه، بعد کلی فکر، فهمیدم به خاطر تندی این فسقلهاست!

Monday, September 3, 2012

91.6.13


امروز خمیر اسکونی که از کافه شمشیری کوپ زده بودم رو دوباره درست کردم. مینویسم تا برای دفعه بعد یادم بمونه
آرد گندم کامل یک پیمانه، کره 25 گرم، بیکینگ پودر 1 ق چ، شیر 125 م ل، نمک هم حالا یکم! خب آرد رو الک کردم، با سرانگشتام قاطی کردم، ورز ندادم؛ انگار دارم پای درست میکنم! بعد دیدم فایده نداره، قاطی نمیشه شیرا رو ریختم، وسطش یادم اومد بیکینگ و نمک یادم رفته، اونام رو ریختم و یکم قاطی کردم انقدر که مثلا خمیر بشه، بعد دیدم خمیرش خیلی چسبناکه یکم دیگه آرد اضافه کردم. بعد تا جایی که میشد پهنش کردم، یه تریکی هم به ذهنم رسیده، چون خمیرش خیلی چسبناکه، من اول یکم دستمو خیس کردم. بعد به ذهنم رسید از سس مارینارا که برای روش درست کردم، برای پهن کردنشم استفاده کنم، تریک جواب داد. تا جایی که میشد نازک نازک پهنش کردم، حتی یه جاهایی انگار داشت پاره میشد ولی بعد پخت درست شده بود! از خمیرش خودم و همسر گرام رضایت کامل داشتیم!
و سس، والا دستور دوزل جان یه چیز دیگه ست، من چون نداشتم یه سری هاشو عوض کردم. 5 عدد گوجه را پوست کندم با آب جوش و بعد آب یخ. اینجا یادم رفت + بندازم روی گوجه ها! ابتدا 2 ق روغن کانولا ریختیم توی تابه، بعد سیر و فلفل سبز تند ها را اضافه کردیم، سپس رب گوجه 2 ق و بعد یکجور پونه کوهی، سپس شکر و سرکه سفید، بعد هم گوجه های خرد شده، نمک هم میخواستم اضافه کنم، نمیدونم اضافه کردم یا نه. معمولا که نمک در آشپزی من فراموش میشه. خلاصه گذاشتم به شکل ملایم برای خودش قل خورد و غلیظ شد، به نظرم افزودن رب گوجه در اینجا نقش مهمی داره! و پارمزان هم یادم رفت، اولش یادم بود، آخرش درگیر خمیره بودم، فراموشم شد.
روی خمیر سس رو ریختم، بروکلی که ریز شده و 1 دقیقه تقت خوردم بود رو با قارچ و فلفل دلمه قرمز رنگ ریختم روش، یکم موزارلای ایتالیایی و یکم دیگه فلفل دلمه، در آون با 225 درجه از پیش گرم شده به مدت 6-7 مین، سپس برویلر رو روشن کرده، 5 مین صبر کردیم تا روی آن طلایی شد، به علت عجله در خوردن یادم رفت از شاهکار امشبم عکس بگیرم. ب خیلی خیلی دوستش داشت.
با تشکر فراوان از جناب دوزل به خاطر این خمیر فوق العاده! کافیه آدم اراده کنه، 10 مین بعد خمیر آماده هست. اون مینم برای بیرون آوردن چیز میزا از یخچال و کابینت و ایناست!

Sunday, September 2, 2012

دیروز خود را چگونه گذراندید؟

ما رفتیم کلاه قرمزی دیدیم! خب هر کسی اشتباه میکنه!به غیراز خانوم گل قرمزی که
 we love her
بقیه اش برای قشر دبستانی . کمتر مناسبه و البته بحث انتظار ما از آقایون طهماسب و جبلی هم هست