Sunday, July 29, 2012

91/5/8

و باز هم جبر جغرافیایی ...
what can I say?
خیلی غم انگیزه و من حدس میزدم. شما در ممالک خارجه هم تا یه جایی میتونید پیشرفت کنید، بقیش دیگه تبعیض نژادی به هر حال برقراره ...
و این نکته برای من که مایلم یه کارآفرین بزرگ باشم دردناکه...
به هر حال گویا رفتن و موندن برای من زیاد تفاوتی نمیکنه ...
خدایا شکرت، حداقل مجبور نیستم غم غربت رو تحمل کنم

Friday, July 27, 2012

91/5/6

جوبلانی لایو گزارش میدهد
افتتاحیه المپیک لندن واقعا جالبه
تا الان مری پاپینز، جی کی رولینگ، روان اتکیسنون و یک عالمه بچه اومدن
واقعا انسانی و جالبه

Thursday, July 26, 2012

91/5/5


خدای مهربان و عزیز
خواهش میکنم کمک کن پایان نامه ام انجام شود!
در ادامه توجه شما را به دیدن سریل دست ساز جوبلانی جان جذب میکنم. آخی وقتی اینجا رو ساختم قرار بود توش دستور مستور غذاهای جالب low carb low calery رو بذارم ... خب قسمت نشد :دی
بسیار عالی... بنده از روی دستور سریل و گرانولای شف طیبه جان، ورژن خودم رو تولید کردم و 100 درصد رضایت دارم.
برای گرانولا 150 گرم جو پرک، 110 گرم بادام، یه مقدار کنجدرو با یه قاشق روغن کانولا، میزان زیادی دارچین و سیب خرد شده با پوست (!) و مقداری عسل رو ریختم توی سینی تفلون گرد گُندم که مخصوص پیتزا ایتالیاییه، حوصلم نکشید کاغذ  روغنی اینا بندازم. برای مقدار عسلش یه خورده ریختم، قاطی کردم دیدم کمه، باز ریختم و الخ! وقتی مناسب شد، انداختمش توی فر، هر 10 مین یه بار یا هر 5 مین یه بار درش آوردم و یه هم زدم تا اونجایی که احساس کردم دیگه مناسب شده. فکر کنم حدود یک ساعتی شد. بوش خیلی خوب بود، حین کار بسی لذت بردم.
برای سریل توی رسپی نوشته گندمک، من والا نداشتم به جاش گندم پرک داشتم! و باید یه کاریشون میکردم دیگه ... بسته گندم پرک رو ریختم توی سینی فر با دمای 175 گذاشتم 20 مین بو داده بشه، در این فاصله دو لیوان آرد گندم کامل که شخصا از سنگکی گرفتم رو با دو لیوان پودر نارگیل قاطی کردم، نیم لیوان ماست چکیده رو :دی با آب قاطی کردم تا مثلا بشه ماست، پلاس یه لیوان شیر، و 2-3 تا ق روغن، یک ق چ بیکینگ پودر و یه مقداری عسل، بعد یکم قاطی کردم دیدم خیلی سفته هنوز، باز یکم شیرو آها شکر قهوه ای که یه خورده بود، به اون نیم لیوان رسپی نمیرسید! و  بعد بو داده شدن گندم  پرکها، اونا رو هم قاطیشون کردم و ریختمشون توی سینیه ذکر شده در بالا. والا این دفعه رفتم کاغذ روغنی رو درآوردم و آوردم بذارم توی سینیه، باز حوصلم به ادامه مراحل کار شامل بریدن و انداختن نرسیدو نمیدونم چرا انقدر سخته!؟ یه دلیلش اینه که یه این سینیه اطمینان دارم که بالاخره هیچی بهش نمیچسبه ... یادته رفتم از هایپر بخرم که از آخر از مغازه روبروی در خروجی هایپر که چیزمیزای خوشگل آشپزخونه داشت خریدم و خیلی به خاطرش خوشحالم. خلاصه ریختمش توی این و حدود 30 مین گذاشتم بمونه، بوی نارگیل در فر خیلی دلچسبه، خیلی. بعد دیگه درش آوردمو و تیکه تیکه کردمو  و در طی چندین سری هر بار یه مقدارشو پخش کردم توی سینی، روشم عسل ریختم و برای تقریبا یک ساعت گذاشتم برشته بشه! بعد که سرد شد، اینا رو با اون قبلیا قاطی کردم و حالا خیلی خیلی راضیم.
میان برنامه: این خوکه هست توی پرشین تون، میخواد کوکی های کشمشی/chocolate chip رو بخوره، خیلی بامزه هست، من براش ناراحت میشم، در اینجا جا داره از تام موش و وایل ای کویوته گرگ هم نامی ببرم و مراتب همدردی خودم رو باهاشون اعلام کنم مخصوصا کویوته که بیچاره خیلی بد شانسه!
بله اینا رو قاطی کردم و الان مزه خوشمزه فامیلیا آبی ها رو میده که ماشاا... این اواخر بسته 12- 13 تومن شده بود، قیمتشون که اصلا نمیشد نزدیکشون شد. حالا هم سو هپی هستم چون خودم همه رو درست کردم و از سلامت بودنش اطمینان کامل دارم.
کاش ابزار کار سوسیس سازیم هم درست میشد و انقدر مجبور نبودم با سلفون کار کنم تا یکی دیگه از مشکلات آشپزیم هم حل میشد. امان از دست این مملکت که نمیشه برای به دونه سالامی ساز بخری ... خدایا توبه، حالا بر فرض هم بود، در این شرایط شیرین فعلی پولش نیست ...
پس ایت ... بای 

Tuesday, July 24, 2012

One nice thing to do in order not to study!

یعنی من واقعا هیچ کاری ندارم که در اینترنت، میون شبکه های تلویزیون و ماهواره، وبلاگها، یوتیوب و غیره انجام بدم؟ یعنی باید برم درس بخونم؟
شاید بهتر باشه به بازی های کامپیوتری رو بیارم!
واقعا که غم انگیزه، ما اینجا واقعا یه جورایی کمبود امکانات داریم و ...
سینمای خوب نداریم، سرعت اینترتمون افتضاحه،
اند سو آن، ولش کن
بای

91/5/3

There is this amazing show on IRIBTV2 (I know that is surprising!) about children's language. That is really really useful. We can distinguish crying of baby and understand what the problem is! That is fascinating!
مستند زبان کودک!
neh means hunger!
eh means some sort of unhappiness like heat or etc.
heh means gas  so we need to get it ;)
owh mean tiredness so we should sleep them
eairh ...
and so on!
fascinating!
put the baby on your shoulder, hear the voice and bam! Fix the problem so your sweet baby can have a wonderful time and so do you!
Thank you God so much for science and technology.

Saturday, July 21, 2012

91/5/1

درود و دو صد بدرود ...
همی گلک مسیبده ... خدا جلال همتی رو بیامرزه من در سهمیه خودم دعاگوشم ... با همه آهنگهای جوادی تقدیم کرده به میهن که من عاشقشونم!
عروسی برادرم به سلامتی و شادی و در کمال آرامش و محبت و مهر در روز 27 تیرماه برگزار شد. بهتون اطمینان میدم که بنده با لباس منحصر به فردم که این همه برای دوخته شدنش رفتم و اومدم که ترکیبی از حریر گلدار و ساده، ساتن و پارچه کار دست بود، همراه با آرایشی برازنده و گلهایی به شکل سیر و نیم سیر هماهنگ با رنگ لباسم، کاملا میدرخشیدم. عروسم خوب بود:دی لباس پاتختمیم ولی آنچنان که میخواستم منحصر به فرد از آب درنیومده بود. تورهای دانتر قشنگن و مدلشم خوب بود... خوب بود کلن! خودم پام کار نمیکرد دیگه!
Anyway، همان طور که میدونید، زندگی با آدمهای حساس و خاص کمی سخته، امیدوارم خداوند کمک کنه به من!
بنده به زودی پژوهشی رو در زمینه آشپزی و کلا زمینه های زنانه! زرتشتیان شروع میکنم!
بای!