Saturday, February 16, 2013

جهت ثبت در تاریخ مسلمین و مسلمات

بله من قصد داشتم یه پست در مورد آشپزی هام بگذارم ولی لطفا این پست  گیس طلا رو بخونید، فانش بیشتره! 
 خب حالا  چون ثبت مستندات آشپزی من برای ارجاعات بعدی ضروری هست پس مینویسم. از روی دستور پاسترامی بوقلمون درست کردم. حالا در آخرین مرحله در فر هست امیدوارم خوب بشه، بعدا میام میگم که خوب شده ....
  از روی  این دستور  هم ریلتش رو درست کردم، منتها من رون نداشتم و سینه بوقلمون لفت اور داشتم سو با همون درست کردم.  در حال حاضر از طعمش راضیم. ب اومد ازش نظر اون رو هم میپرسم.
 بعد چاباتا رو درست کردم با الهام از دستور لیلا جان ولی  چون میخواستم کلا آرد گندم باشه با دستور زیر درستش کردم
Whole wheat flour  - 350 g
All purpose flour  - 150 g
Yeast - 2 tsp
Salt - 15 g
Water - 2 Cups
در مورد نونش باید بگم که بینهایت راحت و خوشمزه هست. فقط مال من خمیرش بعد از ور اومدن (!) شکل نمیگرفت همش پخش میشد، البته وقتی پخت پوف کرد خوب شدا ولی بازم مثلا اگه بخوام گردالو درست کنم نمیشه، به نظرم باید یکم آبشو کم کنم. شاید آردشو بیشتر ... حالا اندفعه با آب کمتر امتحان میکنم ببینم چی میشه ولی در کل نونه خدا
و پنکیک کدوحلوایی - خیلی این کدوحلوایی موجود فانیه 
دستور بازهم با الهام از لیلا جان ولی به شکل زیر 
Pumpkin Pancakes
Whole wheat flour - 1 Cup
Milk -  1 Cup
Egg - 1 
Baking powder  - 1 tsp
Cinnamon, ginger, cloves and  nutmeg - it's actually up to you!
Pumpkin puree - 6 tbsp
طعمش با عسل و گردو خیلی عالیه ولی اولا که خیلی زیاد میشه یعنی چون من تنها بودم زیاد بود، کلا برا صبحانه دو یا 3 نفر آدم گشنه مناسبه به نظرم.  دوم اینکه خیلی پنکیک درست کردن زحمت داره مخصوصا که من بلدم نیستم درست حسابس تو تابه برش گردونم! ولی در کل راضیم . 

Wednesday, February 6, 2013

آه ای پول که خوشبختی نمی آوری ولی بدبختی ممکن است!

دقت کنید رویای من در زندگی کفش و لباس و مارک نیست. پس اگه دستم به شنل، آرمانی و گوچی ارجینال نرسه اهمیتی نداره آما دیدن پاریس و سایر ممالک دنیا، و تجربه های تازه رویای منه ... حالا نمیدونم این اقتصاد کوفتی مملکت میذاره یا نه

Tuesday, February 5, 2013

And Here it comes!

I know I am sending too much posts today!But this last post is really necessary.
Actually today may be the beginning of a new life ....

نوتلای قهرمان، روزت مبارک - 17 بهمن

به مناسبت روز میمون و مبارک نوتلا (البته من نمیدونم واقعا روزش هست یا نه ولی به شف طیبه جان اطمینان دارم)  بله می فرمودم که از روی دست شف جان این کاپ کیک  رو درست کردم. منتها ربط و روبط زیادی به نوتلا نداره چون در واقع من اون رو با نات باتر بادام  به  شیوه نوتلا درست کردم. خودم که پختش رو نچشیدم ولی مایع کاپ کیکش خیلی خوشمزه بود. فراستینگش هم همینطور. وسطشم چون نوتلای بادامی من یه مقدار سفت بود، سخت بود بریزم توی این حفره کوچولوها، در نتیجه سس شکلات هرشیز ریختم. الان دارم فکر میکنم عکسم ندارم!وقت نشد عجله داشتم ببرم برای مامان بابای ب، بعدم برم خونه مادرم اینا! ای بابا! خلاصه روز جهانی نوتلا خوش گذشت!

خامه .... هورا!

نکته مهمی که میخواستم بگم و فراموشم شد این که من موفق شدم از این خامه خارجی ها هست که فقط با هم زدن پف میکنن و فرم میگیرین ، بیابم. بله در همین مملکت پر افتخار... سو هپی ابت ایت! همون مدلیه که باید باشه، مایع و یه لایه هم خامه روش رو گرفته .... امیدوارم با خوردن این چربیها نمیرم! حدود 5 مین همش زدم شد مثل هلو، خوشگل و خوشمزه ... از مغازه محصولات لبنی محلی خریدمش و اونجا اون آقای پیرمرد مهربان منو از جهالت درآورد و گفت دخترم این خامه های پاکتی که خامه نیست، شیرخشکه و کره و نگهدارنده ... اومدم خونه این خامه هه رو درست کردم، دیدم راست میگه والا ... حالا امروز رفتم شیر بخرم نبود، بعدا ازش تشکر میکنم!

Monday, February 4, 2013

Bonjour Madame

میون کلامتون من میرم کلاس فرانسه و دارم از خوشی این مورد می میرم ...
ولی یه چیزی خیلی سخته! اصلا بلد نیستم تلفظ کنم ... فرق بین e, o و u رو نمیدونم خیلی ...
و خدایا مقاله من ... چرا نمینویسیش؟
آها یه چیز دیگه پریروز اینجا برف اومد . هوا هم مثل مسئولین مملکت دیوونه شده ... قبلش آفتاب بود، بعد توفان شد در حدی که آسمون سیاه شد و من به طور جدی فکر کردم شب شده ... بعدم برف اومد. الانم هوا مثل روزهای خرداده، همونجوری گرم ....

Saturday, February 2, 2013

:)

خیلی حرف دارم برای زدن، بهتره عناوین سخنانم رو یادداشت کنم تا یادم نره....
1- همه آشپزی هام
2- nanny mcphee و کالین فرث
3- همه وبلاگ­ ها و نگرانی هام
از آخر به اول شروع میکنم. آخه نانازی جون کجا رفتی؟درسته که من حتی یکبار هم برات کامنت نذاشتم ولی همیشه خوندمت و حالا نگرانتم. کاش میومدی میگفتی که اینم یه دعوای دیگه بوده و مثل هزاران دعوای دیگه که همه زن و شوهرا دارن تموم شده و رفته ... نمیدونم این قضیه تمامیت ارضی روحت و اینا چیه ... خدا کنه که خوب باشی.
خانوم شری هم pause زده و من نگرانم. خدا کنه که بچه و خودشون اینا صحیح و سالم باشن. حالا نمیخوان بنویسن دیگه ننویسن. باز خدا شگوره رو خیر بده که اومد کمابیش گفت چیزی نبوده، شایدم من توهم برداشتم اینجوری فکر میکنم. به هر حال احساس بهتریه ...
واقعا چه چیزی بالاتر از این شادی که همه سالم باشن و در کنار کسانی که دوستشون داریم با عشق زندگی کنیم، البته که پول مسئله هست آما هرگز نباید فراموش کرد که سلامتی و شادی و آرامش مهم تره و با پول پیدا نمیشه ...
دیروز و امروزم رو به شادی دو بار ننی مک فی دیدم، خدا خیر بده به بریتیش­­ها، واقعا گروه سنی منو هم در نظر میگیرن و فیلم میسازن. در کل من GB رو بیشتر دوست دارم.
و کالین فرث رو. الان فردا صبحه دیروزه و من اصلا حوصله ندارم.
اما آشپزیهام  ... پستوی گوجه فرنگی خشک شده شف طیبه رو درست کردم و راضی بودم. از اون مهم تر خود گوجه خشک شده توی روغن زیتون و سیر هست که دلمو برده.
نمیدونم چندمه .... باید وسط های بهمن باشیم شاید 15!