Thursday, December 20, 2012

یلدای 91 - پاینده باد سرزمین زیبای من

شب یلداست ... ما واقعا داریم یلدا برگزار می­کنیم ...
امشب شب خوبی بود. برای بخش آجیل رفتم از آقای ج.و بادام هندی، توت خشک و انجیر خریدم. با گردو و نخودچی کشمش که در منزل داشتیم. توی پرانتز عسل هم خریدم و مردم! ماشاا... 1 کیلو 22 هزار تومان. شما فکر کن با 22 هزار دلار چکارا میشه کرد با 22 هزار تومان چکارا!
خلاصه سیب زمینی خوردیم و همبرگر رو از س. گرفتیم و انار دون کردیم و من پیتزا درست کردمو .. یه فیلم بامزه و درپیت از جنیفر دیدیمو ... بعد دیگه من خواب رفتم روی پای ب و حدود ساعت 3 منو بیدار کرده که بیا فال بگیریم.
یه چیزای خوبی اومده بود به مناسبت کار جدید ب خان. بعدم راجع به همه چی حرف زدیم تا الان. که نتیجه حرفامون این شد که رفتم آلبوم عکس عروسیمون رو آوردم دوباره ببینیم! نمیدونم چرا به این رسید(!؟)، چون داشتیم راجع به استنلی کوبریک حرف می­زدیم و فیلم Shining و پشت صحنه­اش که یارو خواهش میکرده که آقای کوبریک شما از من چی میخواید! نظر شخصی من اینه که درسته که این سایکوها آثار جاودان خلق کردند ولی مردم­آزاری کار خوبی نیست. لزوما انقدر سخت­گیری قرار ... نمیدونم والا!
صبح رفتم خونه مامان، ماشالاا... باشه به شکر خاله، واقعا شکره. رفتم دنبال ف از مدرسه آوردمش خونه، رفتم خونه خاله زهره برای مهمونی شب سالاد درست کردم، یه طرح ترمه انداختیم، یه دونه قلب بقیه هم ساده، ترمه به سفارش خاله م. آیا واقعا سالادها هم دیگه به بته جقه نیاز دارند؟! بعد دوون دوون اومدم خونه، مایه ماکارونی درست کردم ... الانم دیگه داره خوابم میبره در حالت تشسته ...
خلاصه
خونه عمو ح، رسوندن عمه اینا، دعوت عمه که اگر ب اخلاق داشت میرفتیم، خیلی هم فان بود. بعدم که دیگه شب بود!
بای
پی.اس: یاد خانه پدریم با شوفاژهای گرمش به خیر و شادی باشه و خدواند سلامتی و طول عمر فراوان بده. به این بخاریها اصلا نمیشه تکیه داد و خوابید. زود میسوزی!
5 صبح جمعه 1 دی 91
این قافله عمر عجب میگذرد ...

No comments:

Post a Comment